« ایران در اشغال مقدونیان »
جانشینان اسکندر
شیوه سیاسی اسکندر در درازاي 9 سال فرمانرواییاش بر قلمرو هخامنشی ناهمسانیهاي
فراوانی داشت. این یا به دلیل دروغگویی تاریخنگاران است و یا ناشی از ناتوانی اسکندر. از
یکپارچگی در » سویی میخوانیم که اسکندر شیفته فرمانروایی کوروش و داریوش بوده و شعار
را سر میداده و از سویی دیگر میبینیم که هر گوشه از کشور را به « فرمانروایی جهانی
فرمانداري از میان بیگانگان و یا از میان خوديها میسپرد و به پذیرفتن شاهنشاهیاش از سوي
آنان، خشنودي میداد. این کار باعث شد تا در آتورپاتیکان (که یک ایرانی در آن فرمانداري
میکرد) کمترین میزان غارت و جنایت رخ داده و مردم بتوانند نفس بکشند. حال آنکه در پارس
و شوش و هگمتانه و باختر سرداران و سربازانِ تمدن ندیدهي مقدونی، آزاد بودند هر کاري را
که میخواهند با مردم بکنند. این رفتار در ساتراپیهاي گوناگون هخامنشی بدست سرداران و
سربازان مقدونی در سطحی ژرفتر انجام گرفت و شاید بخش کوچکی از آن در نوشته
تاریخنگاران آمده باشد.
اینجا انسان شک میکند که آیا براستی اسکندر خواهان جهانی آباد و آزاد بود و در عمل
نتوانست بدان جامه حقیقت بپوشاند؟ و یا این آرمانها ساخته و پرداخته ذهن تاریخنگاران و براي
تبرئه او بوده است و در کل باید اسکندر را کسی از جنس چنگیز خان دانست؟
این در شرایطی بود که ایرانیان پیشینه دو سده فرمانروایی شایسته بر جهان را در کارنامه
خود داشتند. آنچنانکه یونانیان علی رغم خودشیفتگی ذاتیشان همواره از قوانین پارسی و شاهی،
به عنوان نگه دارنده نظم جهانی یاد میکردند. یورش اسکندر به یونانیان نشان داد که اداره جهان،
نه به کمک تئوريهاي اجتماعی - سیاسی و سخنوريهاي زمانگیر فیلسوفان یونان، بلکه در
میدان عمل، نمایان میشود.
« جاوید ایران و ایرانی جاویدان کوروش بزرگ »
بیشتر در ادامه بنگرید.
برچسبها پارسه: ایران, در اشغال, مقدونیه, اسکندر, ساسانیان, پارسه, ایران من,
در ادامه جستار